علل پیدایش دروغگویی در کودکان
دروغگویی از نظر لغوی به معنی کتمان واقعیت است و بیان سخنی که واقعیت خارج برای گوینده ندارد.
دروغ چيست؟
دروغ بيان سخن و مطلبي است كه مطابق با واقع وحقيقت نيست. معمولا كسي كه دروغ مي گويد آگاهانه به تعريف حقيقت مي پردازد و امري را تاييد مي كند كه وجود خارجي ندارد. البته اين امر هميشه براي كودكان صادق نيست. چرا كه بسياري از كودكان خردسال و آن هايي كه در مرز سن تشخيص هستند، گاهي بين تخيل و واقعيت فرقي نمي گذارند و سخني مي گويند كه به نظر ما دروغ است. كودكاني كه آگاهانه دروغ مي گويند، معمولا با زمينه سازي ها و تدابيري از پيش تعيين شده اين كار را انجام مي دهند. در اين دروغ گويي ها، نقشه كشي و حساب مطرح است و كودك آن را به خاطر وصول به هدف و مقصد مورد استفاده قرار مي دهد.
علل پیدایش دروغگویی در کودکان
١. دروغ یک نوع انحراف از سلامت روانی است. بدینترتیب وقتی والدین به صورت منطقی به نیازهای کودک پاسخ ندهند، کودک دروغگو میشود.
٢. ضعف شخصیت و مورد تحقیر واقع شدن کودک به وسیله والدین و اطرافیانش منجر به دروغگو شدن او میشود.
٣. وقتی از سوی والدین و اطرافیان به کودک توجه جدی نشود برای جلب توجه دیگران و والدین دروغ میگوید.
٤. داشتن والدین یا اطرافیان دروغگو، بدینترتیب کودک از بزرگترها تقلید میکند.
٥. به شدت توسط والدین و اطرافیانشان سرکوب و تنبیه میشوند.
٦. والدین و اطرافیانشان از آنها انتظارات بیش از حد دارند، لذا کودک به خاطر ترس از انتقاد دروغ میگوید.
٧. از سوی والدین و اطرافیانش شخصیت وی مورد تهاجم قرار میگیرد، لذا برای دفاع از خود دروغ میگوید.
٨. بیتوجهی والدین دربرخورد با کودکان، بهعنوان مثال والدین گاهی به شوخی دروغ میگویند.
در چه صورت دروغگویی کودکان نگران کننده است؟
اگر کودک بعد از سنین پنج تا شش سالگی همچنان به دروغگویی خود ادامه دهد، می تواند جای نگرانی داشته باشد. والدین باید با بررسی علل توسل او به این امر، سعی در رفع کمبودهایی نمایند که در حقیقت عامل پناه جستن او به دروغگویی است. اما معمولاً کودکان در حدود شش تا هفت سالگی، از میزان دروغ های خود می کاهند. آنها در می یابند که دیگر دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد و فقط در موارد نادر به چنین کاری متوسل می شوند.
پدر و مادر باید الگوی مناسبی برای فرزندشان باشند
هنگامی که والدین به یکدیگر دروغ می گویند، در واقع به کودک می آموزند که تو نیز می توانی این کار را بکنی. شنیدن دروغ های افراد بزرگسال به هنگام صحبت با تلفن نیز همین اثر را روی کودک دارد. به یاد داشته باشید که کودکان در چند سال نخست پس از تولد، تمایل شدیدی به الگوبرداری از پدر و مادر و سایر اعضای خانواده خود دارند. ممکن است علت دروغگویی فرزندتان، رفتار خشن و عصبی شما به هنگام بروز اتفاقاتی مانند شکستن گلدان و نظیر آن باشد. در چنین مواقعی به جای تنبیه و دعوا کردن او، می توانید بگویید: «خیلی حیف شد که مثلاً اون گلدون شکست. من اونو خیلی دوست داشتم. اما به هر حال تو که تقصیر نداشتی، اتفاقی افتاد و شکست.» به این ترتیب کودک دیگر دلیلی برای ترس و در پی آن، دروغ گفتن نمی بیند و اگر بار دیگر اتفاق مشابهی رخ دهد به راحتی حقیقت را خواهد گفت.
برای درمان دروغگویی باید علل آن به خوبی شناخته شود. برای پیشگیری و درمان دروغگویی والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد خوشایند و ناخوشایند از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد. اگر کودک در عمل پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمیکنند، به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت.
درمان دروغگویی کودک
درمان دروغگویی
شناخت علل
بايد بدانيم كه چرا كودك دروغ مي گويد و چه انگيزه ها و موجباتي او را به دروغ وا داشته است! و هدف او از اين دروغ چيست!
نشان دادن ارزش راست گفتن
در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی با ارزش و پسندیده است. کودک باید ارزش راست گفتن را در عمل تجربه کند.
دادن آگاهي
پس از شناخت علت يا علل، زمان دادن آگاهي و اطلاعات لازم است. براي مثال كودكي كه در اثر اشتباه در بيان تخيل و واقعيت دروغي گفته است، بايد بفهمد كه واقعيت چيست و خواب و خيال چيست و به او بفهمانيد كه در بيان آن مسئله دچار اشتباه شده است. به فردي كه در سن تشخيص است بايد تفهيم شود كه سخني را كه گفته، ناپسند بوده است و مورد قبول و پذيرش پدر و مادر و ديگران نيست و ممكن است روزي اين گونه سخنان زيان و خطر پديد آورند و باعث آبروريزي هايي شوند.
اجازه بیان احساسات
کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند. در صورتی که بیان احساسات باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را جایگزین احساسات خوشایند سازد و نباید برای احساسش تنبیه شود. برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکترش خوشش نمیآید باید به او اجازه داده شود که احساسش را بیان کند.
ايجاد محيط سالم
محيط خانه و تربيت كودك را از ريا و نيرنگ دور سازيد و آن ها را از دوستان دروغ گو، حتي آن هايي كه گاهي به شوخي دروغ مي گويند دور كنيد. چرا كه كودك است و جنبه نقش پذيري و تقليد دارد.
رعايت انصاف
كودك شاهد بي انصافي هاي والدين است. او مي بيند كه پدر يا مادر در اثر اشتباه ظرفي از دستشان مي افتد و مي شكند و كسي نيست آن ها را مورد بازخواست قرار دهد، ولي همين كه نمونه اين لغزش توسط كودك انجام شود، او را به باد ناسزا گرفته، متهم به سربه هوايي مي كنند. در اين حالت چون كودك انصافي از پدر و مادر نمي بيند و از سوي ديگر مايل به شكست و تحقير شخصيت خود نيست، تن به دروغ مي دهد.
عفو و بخشش
در خانه و خانواده و تربيت فرزندان رعايت انضباط و ضوابط اخلاقي ضروري است ولي زياده روي در اين امر درست نيست. براي واداشتن طفل به راست گويي ضروري است در مواردي از بعضي لغزش ها كه گاهي خودمان هم مرتكب آن مي شويم، چشم پوشي كنيم و او را ببخشيم. حتي رعايت انصاف ايجاب مي كند كه او در مواردي كارهاي جزئي خود را كه علني كردن آن موجب شرم و حياست، از شما پنهان دارد. البته به شرطي كه مخالف با شرع و اخلاق نباشد.
محدود كردن توقعات
از او انتظار نداشته باشيد كه همه خواسته هاي شما را برآورده كند و كاري كه شما در انجامش ناتوان هستيد و يا تنبلي تان مي آيد، آن را انجام دهيد، او برايتان انجام دهد.
ايمن كردن از مجازات
فرزندان ما بايد در خانه احساس آرامش و اطمينان كنند و مطمئن باشند كه خطاهاي بي اختيار بخشوده مي شود. تنبيه و سرزنش براي مواردي است كه تعمدي در كار باشد و تازه اگر در همان كار عمدي هم سخن راست گفته شود موجب تخفيف در عقوبت بايد باشد.
پند و اندرز
اين امر در كودكان بسيار موثر است چرا كه هنوز با فطرت خود فاصله چنداني نگرفته اند و هنوز درون و ضميرشان پاك و صاف است. بيان اين كه خدا از اين كار راضي نيست و آدم به جهنم مي رود، براي بازداشتن بچه ها از دروغ موثر است.
محبت كردن
به فرزندان بايد محبت كرد به گونه اي كه او گرمي و لذت آن را بچشد و احساس كند، وجود محبت سبب مي شود كه كودك نيازي به تظاهر و تصنع نداشته باشد و به دروغ و فريب رو نياورد. البته لازمه اين محبت آن است كه در مواردي لغزش او را ناديده بگيرند و اگر هم خطايي مستحق تنبيه انجام داد، او را ببخشند.
هشدار به كودك
ما معمولا سعي داريم به كودك تفهيم كنيم كه راه او راهي درست و به صواب نيست كه اين سخنان براي همه كودكان قابل فهم نيست اگر چه كودك بايد از قبل بداند كه دوست داشتن والدين چه منافعي براي او دارد و دوست نداشتن چه زيان هايي. بعدها در سنين بالاتر مي توان به او گفت كه اين كار را خدا دوست ندارد و چيزي كه خدا دوست ندارد در مقابلش عقوبت و مجازات است و او از لذت ها و محبت ها در دنيا و آخرت محروم مي شود.
مچ گيري
در موارد حادتر مي توان موضع شديدتري گرفت و پس از بيان دروغ هايش، آن را به رخش كشيد و به او تفهيم كرد كه ما مي دانيم تو دروغ مي گويي. البته لازم است اين مرحله پس از همه تذكرات، اخطارها و اندرزها باشد و آن چنان نباشد كه در حضور جمعي صورت گيرد و او در اين زمينه احساس حقارت كند، چون هنگامي كه كودك خود را رسوا ببيند سر از كارهاي خطرناكي در مي آورد و دروغ گويي حرفه اي مي شود.
تنبيه و تهديد
در مواردي كه هيچ يك از مواضع بالا سودي نبخشد و فايده اي ندهد، بهتر است از راه تهديد و يا تنبيه او را از دروغ گويي دور داريم كه البته اين راه، چندان عملي نيست و تنبيه ما نشان مي دهد كه ديگر در تربيت، كار از كار گذشته است.
منابع:روزنامه خراسان
روزنامه شهروند
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 26 بهمن 1393 ساعت 21:36 |
بازدید : 510 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
شغل شما چیست؟ مهندس، کارمند، کارگر، مسئول بایگانی یک اداره یا فروشنده یک فروشگاه بزرگ؟ شغلتان را دوست دارید؟ هر روز صبح با علاقه و انگیزه از رختخواب بلند می شوید تا سر کار بروید یا برعکس با هزار سختی رهسپار محل کارتان می شوید و طی روز هم مدام چشم به ساعت دوخته اید تا ساعت کاری تمام شود و به خانه بروید؟
اگر جزو گروه دوم هستید و نه تنها کارتان را دوست ندارید و از آن لذت نمی برید بلکه برایتان آزاردهنده نیز هست، باید بدانید و آگاه باشید که سلامت جسم و روان تان در خطر است و باید هر چه زودتر فکری کنید.
فقط نداشته ها را نبینید
دوست داشتن یک مسئله کاملا ذهنی است و از نگرش ما نسبت به یک چیز ناشی می شود. وقتی ما کارمان را دوست نداریم و حتی از شغل مان بدمان می آید، دلیلش چیزی نیست جز اینکه بیشتر به جنبه های منفی حرفه خود توجه می کنیم و آنها در نظرمان مهم هستند.
گاهی حتی این نکات منفی را بسیار مهمتر و بزرگتر از آنچه هستند در نظر می گیریم. هنگامی که به هر دلیلی احساس اجبار در کاری می کنیم، همین حس اجبار باعث ایجاد مقاومت در برابر آن می شود و همین امر کار را برای ما سخت تر می کند.
اگر واقعا کارتان را دوست ندارید باید به فکر چاره باشید. در وهله نخست شرایط را بسنجید؛ آیا در آینده امکان پرداختن به کار دیگری که بیشتر دوستش داشته باشید وجود دارد؟ اگر چنین است پس راحت تر می توانید با کار فعلی تان کنار بیایید.
به طور مثال اگر هم اکنون در یک اداره کارمند رده پایین هستید اما همیشه دوست داشته اید معلم باشید و در عین حال به کلاس های زبان انگلیسی می روید، بعد از اتمام دوره های زبان شاید بتوانید به عنوان معلم کار خود را در این رشته که دوستش دارید، شروع کنید. حتی ممکن است به صورت پاره وقت این کار را پیش بگیرید و تا مدتی کار فعلی تان را هم حفظ کنید.
شاید بگویید شغلی را دوست ندارید اما باید خرج خانه و زندگی را بدهیدتو اصلا امکان تغییر شغل بعد از این همه مدت را ندارید پس باید واقع بین باشید و به جای آزار خودتان شرایط را بپذیرید و به جای غر زدن سعی کنید نکات مثبت کارتان را بیابید و حتی خوب است یک فهرست از نکات مثبت و منفی کارتان تهیه کنید. حالا آنها را کنار هم بگذارید، احتمالا در این فهرست نکاتی که باعث دلگرمی شما بشوند پیدا خواهید کرد، حتی اگر یکی از این نکات داشتن همکاران خوب یا درآمدی که چرخ زندگی تان را می چرخاند، باشد؛ پس به جای اینکه تمام مدت به آنچه از نظر شما معایب حرفه تان است تمرکز کنید، نکات مثبت کارتان را در نظر بگیرید.
یادمان باشد رضایت از درون ما نشأت می گیرد و یک حس درونی است. ما باید درون خودمان این احساس را داشته باشیم وگرنه بهانه هایی که به صورت مقطعی ما را خوشحال می کنند و باعث رضایت خاطرمان می شوند زودگذر هستند.
به طور مثال ممکن است یک ارتقای شغلی باعث شود چند ساعت یا حتی چند روز شاد و راضی باشیم اما خیلی زود این ارتقا برایمان عادی می شود و دیگر نمی توانیم با تکیه بر آن شاد باشیم. بنابراین رضایت و شادی را باید درونمان ایجاد کنیم و این امر محقق نمی شود مگر با تغییر نگرشمان نسبت به زندگی.
خودتان را بشناسید
بسیاری از افراد علایق و توانمندی های خود را نمی شناسند. اگر شما علاقه ها و توانمندی های خود را بشناسید و به آنها توجه کنید به طور حتم می توانید زندگی لذتبخش تری داشته باشید. با شناخت علایق تان می توانید در اوقات فراغت به کارهایی که دوست دارید بپردازید و به این ترتیب زندگی تان از یکنواختی و کسالت درمی آید. به این ترتیب بخشی از روز را به کارهایی که دوست دارید خواهید پرداخت و کمتر از اینکه حرفه تان را دوست نداریدآزار خواهید دید.
حتی گاهی می توانید با تکیه بر این شناخت ها و تقویت توانمندی های خود راه جدیدی در حرفه تان بیابید که کارتان را هم برایتان خوشایندتر خواهد کرد.
خداحافظی با پیشرفت شغلی
کسانی که کارشان را دوست ندارند و از آن بدتر از کارشان بدشان می آید، نه تنهاس لامت روانی بلکه سلامت جسمی شان هم به خطر می افتد چرا که همانطور که همه می دانیم روان و جسم ارتباط تنگاتنگی دارند و مشکلات هر یک بر دیگری هم اثر می گذارد.
وقتی روان شما همیشه در معرض فشار است، جسم تان نیز به مرور زمان آسیب خواهد دید. دردهای روانی جسمی که این روزها خیلی ها با آنها دست به گریبان هستند از جمله این دردهای جسمی است که ریشه روانی دارد.
از سوی دیگر، این افراد به دلیل اینکه شغل شان را دوست ندارند ممکن است نتوانند با همکاران خود رابطه خوبی برقرار کنند و چون مدام تحت فشار هستند، ممکن است در برقراری روابط موثر و سالم با سایر افراد هم ناتوان باشند و دیگران آنها را به عنوان افراد عصبی منفی باف، پرتوقع و ایرادگیر بشناسند.
این افراد همچنین شانس کمتری برای پیشرفت و ارتقای شغلی خود خواهند داشت چون واضح است فردی که انگیزه و علاقه لازم را برای انجام دادن کاری ندارد، نمی تواند در آن رشته چندان موفق باشد و همین امر ممکن است برسرخوردگی و ناکامی او بیفزاید.
منبع:هفته نامه زندگی مثبت
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:19 |
بازدید : 756 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
اصولاً زمانی یک شخص میتواند کاری را بهدرستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند.
حتماً برای شما هم پیش آمده که بخواهید کاری را انجام بدهید ولی تمرکز کافی را برای انجام آن کار نداشته و نتوانستهاید آن کار را بهدرستی انجام دهید، اصولاً زمانی یک شخص میتواند کاری را بهدرستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند، زیرا انجام یک کار بدون توجه به تمام زوایای پیدا و پنهان آن کار بدون شک نتیجه مطلوب را برای شما به ارمغان نخواهد آورد، لذا توانایی تمرکز بر روی یک کار درآنواحد یکی از ویژگیهای مثبت هر شخص محسوب میشود پس در این مقاله ما با یکدیگر راههای افزایش این توانایی را با یکدیگر بررسی میکنیم.
تمرکز چیست؟
اینیک سؤال بنیادی است که بایستی بهدرستی موشکافی شود زیرا بدون دانستن تعریفی جامع و شامل از تمرکز نمیتوانیم به اهداف تعیینشده خود دستیابیم، تمرکز تعاریف مختلفی دارد ولی بهترین آنها میگوید که تمرکز یعنی اینکه ذهن خود را بجای فکر کردن و درگیر شدن درباره چند موضوع، بر روی یک موضوع خاص متمرکز کنیم. یعنی اینکه زمانی که میخواهید کاری را انجام دهید لازم است که به دیگر امور فکر نکنیم تا بتوانیم با حداکثر توانایی ذهنمان گوشههای نهان آن موضوع خاص را واکاوی کنیم، زیرا ذهن هر شخص توان خاص و البته محدودی دارد و نمیتواند تا هراندازه بخواهد بر روی چند موضوع و یا حتی یک موضوع تمرکز کند پس با فکر کردن به یک موضوع درآنواحد میتوان تمرکز خود را بالا برد که هرچند این قضیه به یک سری دستورالعملها نیاز دارد که آن دستورالعملها را یکبهیک با همدیگر مرور میکنیم.
یکی از اولین گامهایی که در این راستا بایستی برداشته شود تصمیمگیری برای این است که شما اصلاً در یکزمان خاص میخواهید به چه موضوعی فکر کنید و یا اینکه چهکاری را میخواهید انجام دهید، زیرا زمانی که شما برای خود هدفگذاری کرده باشید خیلی راحتتر میتوانید بر روی آن هدف خود تمرکز کنید و بقیه موضوعات را که به هدفتان ربطی ندارد و یا اینکه در اولویتهای بعدی قرار دارند را کنار بگذارید، پس در اولین گام بایستی موضوع موردنظر خود را بهروشنی و با جزییات بالا تفکیک کنید تا موضوع موردنظر برای تمرکز، بهروشنی مشخص شود.
در زمینه مشاهده نشانههای تمرکز راهکارهای زیادی وجود دارد که یکی از آنها رفتن به تئاتر و یا سینما و مشاهده دیگران است زیرا زمانی که شما در سینما به دیگران نگاه میکنید به نکته جالبی پی میبرید زیرا زمان پخش فیلم و یا اجرای نمایش اکثر حضار بدون اینکه پلک بزنند و یا اینکه با یکدیگر حرف بزنند با تمام وجود در حال تماشای فیلم خود هستند این مشاهده به شما نشانههای یک شخص متمرکز را بهصورت تجربی نشان خواهد داد و نتیجه این تجربه تلاش برای استفاده از تمام حواس خود برای افزایش تمرکز است.
آمادهسازی شرایط محیطی
از روشهای مفید برای افزایش تمرکز آمادهسازی شرایط محیطی است، آمادهسازی شرایط محیطی بدین گونه است که شما بایستی با توجه به کاری که میخواهید انجام دهید محیط آن کار را برای افزایش تمرکز خود مهیا سازید برای مثال شما میخواهید مطالعه داشته باشید لذا در راستای افزایش تمرکز خود بایستی شرایط محیطی مطالعه را نیز افزایش دهید بدینسان که از مطالعه در نقاط شلوغ خودداری کنید و اینکه وسایلی را که ممکن است تمرکز شما را بر هم بزند را مثل موبایل و تبلت را از خود دور کنید تا بتوانید بدون دغدغه ذهنی به مطالعه خود بپردازید.
از دیگر روشهای افزایش تمرکز افزایش آرامش خود است زیرا فردی که آرامش درونی دارد بدون شک مرغ خیال او کمتر از این شاخه به آن شاخه میپرد و بیشتر میتواند به یک موضوع درآنواحد فکر کند زیرا شخصی که دارای آرامش درونی است در کل موضوعات ذهنی برای او کمتر وجود دارد و ذهن ایشان کمتر دچار دریفت ذهنی میشود، در کل رویهمرفته تلاش برای آرام بودن بسیار میتواند در زندگی شخصیتان به شما کمک کند.
حال گاهی اوقات پیش میاید که شما بر روی کاری تمرکز میکنید ولی بعد از گذشت مدتی مشاهده میکنید که ذهنتان مشغول یک سری فکر و خیال دیگر میشود که در اینجا پیشنهاد ما به شما این است که زمانی که به این مرحله رسیدید دست از کار خود بردارید و برای مدتی استراحت کنید البته بهترین کار در اینزمانی قدم زدن است شما میتوانید مدتی را پیادهروی کنید و به تمام دغدغههای ذهنی خود فکر کنید و برای آنها بهصورت ذهنی راهحلی پیدا کنید تا اینکه وقتی میخواهید مجدداً به سر کار خود برگردید دیگر آن موضوعات پریشان کننده برای شما دغدغه ذهنی محسوب نشود.
در ادامه این مقاله برای افزایش تمرکز سه راهکار را که بر روی خروجیهای دانشگاه کانزاس قرار گرفته بود، تحلیل میکنیم که امید است مفید واقع شود. درباره این سه راهکار بایستی خدمت شما بیان شود که این راهکارها در واقع یک سری استراتژیهایی هستند که با تمرین و تکرار آنها میشود تمرکز خود را تا حد زیادی افزایش داد، البته نبایستی فراموش شود که اینها همگی با تمرین و تکرار است که مؤثر واقع میشوند وگرنه بدون تأثیر خواهند ماند لذا رمز موفقیت با این راهکارها در تکرار و تمرین است.
1- همین حالا اینجا باش
بعضی اوقات که شما در حال تمرکز کردن بر روی یک کار هستید بهصورت ناخودآگاه ذهنتان به یک موضوع دیگر بهاصطلاح پرش میکند که این قضیه را پرش ذهن میگویند، حال زمانی که شما مثلاً در کلاس درس هستید و ناگهان متوجه میشوید که دچار پرش ذهن شدهاید بایستی بلافاصله به خود بگویید که ” همین حالا برگرد” تا یک تلنگری به خود داده باشید و سریعاً به موضوع اصلی بحث برگردید، البته شایان ذکر است که این تمرین با گذر زمان نتیجه میدهد و شما بعد از چند هفته با تکرار زیاد شاهد این خواهید بود که فاصله بین پرشهای ذهن شما خیلی بیشتر از قبل میشود و شما در واقع متمرکزتر میشوید.
2- تکنیک عنکبوت
بعضی اوقات امکان مهیاکردن 100% شرایط محیطی برای ما وجود ندارد و گاهی اوقات چه بخواهیم و چه نخواهیم دچار یک سری عوامل حواسپرتی از خارج خواهیم شد، در اینجا مثالی برای شما میزنیم که متوجه شوید چگونه میشود این قبیل حواسپرتیها را نادیده گرفت و بر سر موضوع اصلی خودمان همچون گذشته متمرکز باقی بمانیم، اگر شما با یک تکیه چوب به تار یک عنکبوت مرتب ضربه وارد کنید عنکبوت بهصورت غریزی به سمت آن چوب حرکت میکند زیرا فکر میکند که در تارش دامی گرفتار گشته است ولی بعد از بررسی متوجه میشود که به کاه دان زده و از غذا خبری نیست! درنتیجه تکرار این عمل عنکبوت ما دیگر پاسخی به تکانهای تار خود نمیدهد و فکر میکند که بقیه تکانها هم مثل قبل بیهوده خواهد بود نتیجه این داستان این است که اگر ما تلاش کنیم که نسبت به وقایع اطرافمان بیتوجه باشیم نتیجه این اتفاق این خواهد بود که دیگر هر صدایی یا حرکتی باعث پرت شدن حواس ما نخواهد شد.
پس برای شروع سعی کنید نسبت به اتفاقات اطرافتان بیتوجه باشید مثلاً اگر سر کلاس درس یکی از دانشجویان سرفه کرد یا مدادش از روی میز افتاد برنگردید و آن را نگاه نکنید و یا حتی به آن صدا فکر نیز نکنید و یا هنگامیکه در حال صحبت با دوست خود هستید صرفاً به او توجه کنید و جای دیگری جز صورت او را نگاه نکنید، با انجام این تمرین کمکم تمرکز شما حساسیت خود را نسبت به اتفاقات حاشیهای از دست میدهد و شما کمتر دچار پرش ذهن میشوید.
3- وقت نگرانی
حال شما گاهی مورد هجوم سیلی از افکار و دلمشغولیهایی میشوید که منجر به پرش ذهن شما میشود، در این قسمت نگارنده به شما توصیه میکند که در طول روز برای خود یکزمان را بهعنوان زمانی جهت رسیدگی به آن دلمشغولیها و نگرانیها اختصاص دهید که نتیجه این کار باعث میشود زمانی که فکری رشته افکار شما را پاره کرد بلافاصله به خود بگویید که من برای رسیدگی به این امور وقت مخصوص به آن را دارم پس در حال حاضر بایستی بر روی مشکل فعلی خودم تمرکز کنم، نهایتاً با اختصاص دادن این وقت لابهلای جدول برنامههای روزانه خود باعث تمرکز بیشتر حواس خود میشوید، خیلی جالب است که بدانید در این زمینه نیز تحقیقاتی صورت گرفته است و نتیجه آن بدین شکل بوده که هر کس که از این وقت در برنامه زمانی روزانه خود استفاده کند در حدود 35% کمتر از دیگران دچار پرش ذهن در طول روز میشود.
از دیگر روشهای افزایش تمرکز این است که مثلاً زمانی که شما بر روی موضوعی خاص در حال فکر کردن هستید برای کاهش پرش ذهن خود بیشتر روی جزییات آن موضوع فکر کنید و تا میتوانید ذهن خود را بیشتر و بیشتر بر روی آن موضوع درگیر کنید تا وقت کمتری برای پریدن و فکر کردن بر روی دیگر موضوعات داشته باشد. البته دانستن سطح انرژی خود در طول روز نیز میتواند کمک شایانی برای برنامهریزی شما کند مثلاً اگر شما بدانید که در صبحها از انرژی بیشتری برخوردار هستید میتوانید موضوعات چالشی را که برای تمرکز بر روی آنها انرژی زیادی میخواهد، برای آنوقت قرار دهید و مثلاً شبها که از انرژی کمتری برخوردار هستید بر روی موضوعات سادهتر کار کنید.
البته از نقطه نظر فیزیکی و محیطی میشود مقالهها در راستای تمرکز داد ولی اگر بخواهیم خیلی خلاصه آنها را مرور کنیم مسئله نور و ژست شما هنگام انجام کاری از تأثیرگذارترین عوامل بر روی تمرکز شما خواهد بود.
یک دید دیگر
حال مناسب است که از نقطه نظر پزشکی به مسئله تمرکز نگاه کنیم، گاهی مشاهده کردهاید که بعد از حدوداً 30 دقیقه تمرکز بر روی یک موضوع ذهن شما بهشدت خسته میشود و بسیار میخواهد که از روی آن موضوع بپرد، دلیل این امر بسیار جالب است و تماماً به چرخش جریان خون درون مغز انسان رابطه دارد، سوخت مغز انسان گلوکز است که از طریق خون و اکسیژن درون آن وارد مغز میشود حال اگر شما برای مدت طولانی یکجا بنشینید و تحرک نداشته باشید به دلیل این یکجا نشستن سیستم گردش خون شما دچار اختلالاتی میشود که مستقیماً بر روی تمرکز شما تأثیر مستقیم میگذارد، در این مواقع پزشکان توصیه میکنند که بعد از انجام 30 تا 60 دقیقه کار ذهنی اندکی قدم بزنید یا اینکه حرکات کششی انجام دهید تا سیستم خونرسانی خود را بهبود ببخشید، از طرف دیگر مکانیسم مغز انسان بهگونهای است که اطلاعات ورودی را در هنگام استراحت طبقهبندی میکند پس اگر ما استراحت کافی نداشته باشیم اطلاعات ورودی بهشدت رویهم انباشته میشود و استخراج و فراخوانی آنها برای مغز انسان بسیار دشوار میشود که نتیجه این قضیه نیز تأثیر مستقیم بر روی تمرکز شما خواهد داشت.
راهها و روشهای افزایش تمرکز بسیارند که در اینجا با یکدیگر خلاصه بعضی از مهمترینها را با یکدیگر مرور کردیم، ولی جا دارد که یک روش بسیار مؤثر و مفید دیگر را نیز برای شما دوستان واکاوی کنیم، در این روش که به آن اصطلاحاً روش کلیدواژهها میگویند بدین گونه است که شما بایستی همواره تعدادی کلیدواژه را که معرف اکثر ویژگیهای فعالیتهای موردنظرتان است را به خاطر داشته باشید و بعدازاینکه دچار پرش ذهن شدید بلافاصله آن کلیدواژهها را برای خود تکرار کنید زیرا این کلیدواژهها به شما این امکان را میدهد که با گفتن یک کلمه بهسرعت اصل موضوع را در ذهن خود بازخوانی کنید و با سرعت هرچه بیشتر به اصل رشته فکری خود بازگردید.
منبع:فارنت
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:10 |
بازدید : 934 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
از زمان اختراع پول در قرن 19 قبل از میلاد در خاورمیانه شاید این سوال در بین مردم وجود داشته که آیا پول خوشبختی می اورد؟
مطالعات اخیر به جواب هایی در مورد این سوال قدیمی و همیشگی دست پیدا کرده که فراتر از اظهار نظرهای شخصی در این مورد بوده و تا حدود زیادی پایه و اساس علمی و آماری دارد.
علاوه بر این در ادامه به برخی توصیه های ارائه شده در راستای همین مطالعات برای شاد تر بودن در کنار انتخاب های صحیح پولی و مالی اشاره خواهیم کرد.
1. چه جیزی طبقه متوسط جامعه را خوشحال می کند؟
هیچ کس به طور دقیق نمی داند خوشحال خوشبختی چیست و دقیقا چه مفهومی دارد. چطور شرایط خاص فردی را خوشحال می کند و در مقابل همان شرایط برای فرد دیگری معنای خاصی ندارد و یا بالعکس ناراحت کننده است. مطالعات اخیر نشان می دهد که دو نوع شادی و خوشحالی وجود دارد.
یکی از آنها "تامین احساسی" نام دارد و به تجربه روزانه فرد که شامل میزان خنده، استرس ، عصبانیت ویا لذت بردن است مربوط می شود.
در مطالعه انجام شده در سال 2010 در دانشکاه پرینستون این نتیجه حاصل شد که طبقه پاین اقتصادی جامعه به اندازه کسانی که پول بیشتری درمی آورند شاد و خوشحال نیستند. اما میزان این اختلاف تنها تا یک حد معینی وجود دارد یعنی از یک حد درآمد بیشتر دیگر کسب درآمد بیشتر باعث بروز خوشحالی و شادی بیشتر نمی شود.
در واقع این نوع شادی و خوشحالی به میزان سلامت و ارتباطات سالم بستگی دارد نه به رقم حقوق و دستمزد افراد.
2.سطح بالاتری از شادی و خوشحالی
نوع دیگری از شادی و خوشحالی وجود دارد که آن را "ارزشیابی زندگی" می نامند. این نوع رضایت به چشم انداز فرد از زندگی خود در دراز مدت و پیش بینی رسیدن به اهداف و آرزوهای آن فرد مربوط می شود.
محققین معتقدند این نوع شادی و خوشحالی با بالارفتن میزان درآمد و تحصیلات ارتباط دارد.
مطالعات سال 2013 در دانشگاه میشیگان بر روی 25 کشور مختلف نشان داد که افرادی کع درآمد بیشتری دارند به نظر شادتر و خوش حال تر از کسانی هستند که درآمد کمتری دارند. با این حال هیچ فاکتور ثابتی برای اینکه ارتباط بین پول و میزان خوشحالی و شادی افراد را توجیه کند وجود ندارد. برای مثال به دنبال نقض این مورد در مطالعات انجام شده افرادی وجود داشتنه اند که تا نیم میلیون دلار درآمد داشته اند اما میزان شادی و رضایتشان از زندگی بسیار کمتر از افراد با درآمد پایین بوده است.
3. چه چیز باعت شادی و رضایت در دوران بازنشستگی می شود؟
مطالعات موسسه پول ملی در سال 2013 نشان می دهد شاد ترین افراد بازنشسته کسانی هستند که هیچ گونه بدهی نداشته باشند و یا اینکه بدهی شان صاف شده باشد.
36 درصد بازنشتگان خوشحال و راضی کسانی بودند که بدهیشان تا 7 سال آینده تمام خواهد شد و در مقابل 24 درصد نا راضی قرار می گیرند.
اما چه چیزی باعث می شود که میزان بدهی و وام اینقدر اهمیت داشته باشد؟ افراد معمولا پس از بازنشستگی میزان درآمد و حقوق ثابتی دارند. به همین دلیل در صورت اتمام بدهی شان میزان پول بیشتری برای صرف کردن در امور مختلف دارند و به نسبت میزان شادی و رضایت بیشتری خواهند داشت.
84 درصد افراد مورد مطالعه نیز اظهار داشته اند که ذخیره کردن برای روز مبادا باعث می شود که احساس کنترل بیشتری بر روی زندگی خود داشته باشند و در نهایت رضایت و خوشحالی بیشتری داشته باشند.
4. جطور می توانیم خوشحال تر و راضی تر باشیم
با وجود اینکه میزان شادی ورضایت افراد از زندگی به عوامل مختلفی بستگی دارد اما می توان به طور عمده آن را نتیجه تصمیمات ما در باره زمان و پول در نظر گرفت.
برای مثال اگر محل سکونت شما در نزدیکی محل کارتان باشد و زمان رفت و آمد شمتا کمت باشد به مراتب نسبت به زمانی که در یک خانه مجلل و به دور از محل کارتنا ساکن باشید احساس شادی و رضایت بیشتری خواهید داشت.
همچنین شیوه زندگی مصرف گرایانه الزاما شادی و خوشحالی به همراه نخواهد داشت ولی د ر مقابل ارتباطات اجتماعی با میزان رضایت افراد از زندگی رابطه مستقیم دارد.
بنابراین می توان گفت که صرف کردن پول و وقت برای داشتن ارتباط بیشتر با دوستان و آشنایان بسیار بهتر از رفتن به مراکز خرید و صرف هزینه برای خرید اقلام و کالاهای مختلف است.
منبع:بازار خبر
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
دو شنبه 19 خرداد 1393 ساعت 20:8 |
بازدید : 811 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
اگر می خواهید تصمیمی بگیرید و در بزرگراه های زندگی ، سردرگم شده اید،بهتراست چراغ قوه های تان را روشن کنید.
برای بار اول است که وارد این جاده شده اید ، راهنمایی هم همراه تان نیست ، می خواهید مسیری را طی کنید که نسبت به آن آگاهی ندارید. هوا تاریک است و تمام جاده با نور ضعیف مهتاب روشن شده است ، چگونه می خواهید راه را طی کنید؟
در چنین شرایطی به طور طبیعی باید نگران این باشید که چه اتفاقی می افتد. اگر به راه تان ادامه دهید و فکری برای وضعیت موجود نکنید ، هر قدمی که بر می دارید ممکن است شما را از هدف تان و مسیری که صحیح است،دور تر کند و حتی ممکن است آسیبی هم به شما برسد.
باید فکری کنید . نوری ،چراغی و یا منتظر بمانید تا صبح شود وبتوانید تصمیم بگیرید از کدام طرف حرکت کنید.
حکایت این جاده و مسافرانش ،حکایت زندگی است و ما آدم ها که از صبح ،وقتی چشم باز می کنیم تا آخر شب که می خوابیم در حال انتخاب هستیم .تصمیم گیری های بزرگ و کوچک در طول روز ،آنقدر زیاد هستند که گاهی فراموش می کنیم همین لحظه و همین جا هم به نوعی در گیر« انتخاب کردن» هستیم.شما تصمیم می گیرید که این مقاله را تا انتها بخوانید ویا ادامه ندهید.من به شما پیشنهاد می کنم که تا اخر مطلب با ما باشید اما این شما هستید که تصمیم می گیرید.
از همین تصمیمات کوچک و ساده ،روش تصمیم گیری مهم است تا زمانی که در دوراهی های مهم زندگی باید یکی را انتخاب کنید و در برخی مواقع کار سخت تر می شود و در بزرگراهی چندین راه متفاوت مقابل روی تان قرار می گیرد و آنوقت است که باید بدانید برای انتخاب مسیر صحیح ،نمی شود شیر یا خط انداخت.تصمیم گیری صحیح برای خود قوانینی دارد. برخی از تصمیم های ما در زندگی می تواند به کلی بر روی اینده ی ما و حتی اطرافیانمان تاثیر می گذارد. وقتی میخواهیم رشته ی تحصیلی و یا شغل آینده مان را انتخاب کنیم ، درگیر یک تصمیم گیری مهم هستیم اما مهم ترین تصمیمی که هر فرد می گیرد و بر تمام جنبه های زندگی اش تاثیر می گذارد ، انتخاب همسر است.
1- فضای روشن ،انتخاب صحیح
اولین شرط یک تصمیم گیری درست این است که باید این اتفاق در مسیر شفاف صورت بگیرد.همانطور که اگر در یک جاده باشید و نور کافی وجود نداشته باشد ،نمی توانید راه درست را پیدا کنید ، در انتخاب های زندگی نیز باید فضایی ایجاد کرد که تصمیم گیری در شرایطی بدون ابهام و با در نظر گرفتن کلیه ی جوانب صورت بگیرد.البته هر قدر هم که تصمیم گیری بر پایه ی عقلانیت باشد ، باز هم درصدی خطا را می توان برایش متصور شد اما هر چه جوانب کار بیشتر سنجیده شود ، می توان امیدوار بود که تصمیم صحیح تری و ضریب خطای کمتری ،گرفته شده است.
2- وقتی فکر ها جمع می شوند
یکی از عادت های خوب انسانهای موفق ، مشورت و همفکری در مسائل زندگی است. هر قدر هم از نظر خودتان تمام جوانب کار را سنجیده باشید اما باز هم مطمئن باشید که چند فکر بهتر از یک فکر عمل خواهد کرد.البته تصمیم گیرنده ی نهایی شما هستید اما وقتی نظر دیگران را هم دریک مورد خاص بشنوید و تحلیل های آن ها را مورد توجه قرار دهید ،ممکن است که قسمت هایی از موضوع که از چشمان شما مخفی مانده است،نمایان شود و در تصمیم نهایی تان تاثیر بگذارد.
3- یک پیش نیاز اساسی
یکی از ملزومات یک تصمیم گیری صحیح، تحقیق در آن موضوع است.چیزی که در فرهنگ ما در مورد ازدواج تقریبا به صورت یک رسم در آمده و در اغلب موارد ،دختر و پسر بعد از آشنایی اولیه ،در مورد فرد مورد نظر و خانواده اش ،تحقیق می کنند.تحقیق برای انتخاب و اطمینان از جنبه هایی که در فرصت کوتاه قابل بررسی نیست،یک راهکار مناسب است. حتی زمانی که رشته ی خاصی را برای ادامه ی تحصیل انتخاب می کنید ، پرس و جو از چند نفر که ان رشته را خوانده اند وپرسش هایی از چگونگی درس و بازار کار آن می تواند به شما کمک کند واقع بینانه تر عمل کنید.
4 - فرار از مسئولیت
برخی برای آنکه از مسئولیت انتخاب های شان شانه خالی کنند و در صورت اشتباه ،تقصیر را گردن تقدیر و روزگار بیندازند ، به استخاره و فال روی می آورند که انتخاب صحیحی نیست.البته توکل بر خدا در هر کاری لازم و ضروری است اما به شرطی که در هنگام تصمیم گیری بر پایه ی عقل و شواهد موجود ،تمام تلاش تان را برای استفاده از فرصت انتخاب که خداوند به انسان داده است ، بکنید.
زندگی و حرکت در جاده ی آینده نیاز به تحقیق،تعقل و بررسی های شفاف و همفکری دارد.وقتی تمام این جوانب را رعایت کردید ، با توکل بر خدا می توانید در جاده ی زندگی قدم بردارید.
منبع: تبیان
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0